دلم از تمامِ دنیا یک کلبه ی چوبی می خواهد ، میانِ جنگلی دور افتاده و سر سبز .
کلبه ای قدیمی و دِنج ، که درهایِ ایوانش به سمتِ رودخانه ای خروشان باز شود .
کنارِ پنجره اش که نشستم ، یک کوهستانِ مه گرفته و با شکوه را ببینم و روح و جانم تازه شود .
شب هایِ تابستان ، رویِ پشتِ بامش دراز بکشم ، از زیباییِ بکرِ آسمانِ پر ستاره اش ، جان بگیرم و به رویایِ شبانه ای شیرین و لذت بخش، سفر کنم .
و شب هایِ زمستان هم ، با نورِ چراغ هایِ بادی و گرد سوز ، کنارِ آتشِ شومینه ، روی یک صندلیِ چوبیِ دست ساز بنشینم ، کتاب بخوانم و چای بنوشم .
هر سپیده دم با صدایِ چهچهِ پرندگانِ سر خوش و بی غم ، چشم باز کنم .
نفسی آسوده و عمیق بکشم و از هوایِ تازه و جانانه ی طبیعتِ جنگل ، لذت ببرم .
من برایِ دلخوشی ام ، یک کلبه ی دنج و آرام می خواهم .
جایی که هیچ کس مسیرش را بلد نباشد .
جایی که بشود به دور از نگاهِ آدم ها ، از زیباییِ بکر و دست نخورده ی طبیعتش ، لذت برد .
جایی که بتوان ، بدونِ هیچ دلهره و تشویشی ، برایِ مدتی هم که شده به معنایِ واقعی زندگی کرد .

#نرگس_صرافیان_طوفان‌

معنایِ واقعی زندگی ...

، ,یک ,ی ,هایِ ,جایی ,کلبه ,جایی که ,واقعی زندگی ,معنایِ واقعی ,، لذت ,، یک ,معنایِ واقعی زندگی

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اصول حسابداری تعمیرگاه پژوهش هنر و فلسفهٔ هنر طراحی صفحه ابزار و تزیینات سنگ برادران اسدی خنک کننده ماینر، واتر کولینگ و خنک کننده هوایی دانلود آهنگ رپ جدید - تهران رپ قیمت موبایل mamad blog تنهاترین پسردنیا سه قلعه سرزمین خوبان